.....

گاهی دلم برای ی کس هایی تنگ میشه برای ی چیزهایی که در گذشته من بودن و  همونجا مدفون شدن

گاهی دلم برای خیلی از اونها غنج میزنه و مثل اناری میشه که از آب لمبو شدن چکه چکه می کنه 


کاش میشد بی پروا در باغ گذشته قدم بزنی و به هر طرف که دلت خواست سرک بکشی

کاش میشد حس الانت را به گذشته میکشوندی فکر الانت را برای ساختن بهترش


کاش تکه های پازل گذشتمو بهتر کنار هم میچیدم 


پر از حسرتم

پر از نوامیدی

پر از حس های ناب خوب گذشته





اما


میخوام زندگی کنم

زندگی ام را بسازم

اون طور که میخوام

درسته که شاید توانم کم باشه

اما نباید باورم به همون اندازه کم 

نباید باورم از دست بره

چیزی که میدونم توی این مدت اصلا نداشته ام

خودمو باید بسازم

پر توانتر

قوی تر

زیباتر

و

عاشق تر

.

.

.

.

.

.





نظرات 2 + ارسال نظر
ریتا دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:34 ب.ظ

خب به این میگن: نوستالژی.. همه یه جورایی درگیرش هستند. ولی اگر امیدت به آینده بیشتر باشه کمتر دچارش میشی! با آرزوی موفقیت

آی از دست این نوستالژی های من .......
مرسی دوستم

من چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:51 ب.ظ http://ghezavathayam.blogfa.com

خوشحالم دوستم
به امید روزهای شاد و شادتر

ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد