قلبم ریش شد وقتی این ارباب رجوعه  اسم پسرک بنده را آورد که :من چقدری  دعا کردم خدا بچچه بهت داده و ایشالله خیر نبینین  که دختر من را اینجا استخدام نکردین  !




اونقدر عصبی شدم که دلم میخواست هر چی از دهنم در میاد بارش کنم که خانم به اصطلاح محترم هیچکسی توی دنیا مسئول بی کفایتی خودت و دختر خانمت نیست .............شیرفهم شد!!!!!!!!!



پ ن :هنوزم یادم می افته دلم میخواد خر خره اش را بجوم که اسم رادمهر را اینطوری آورده 


پ ن :بعضی ادمها بیشتر از اینکه به خودشون نگاه کنن و ایرادهای خودشونو اصلاح کنن یا حداقل در موردش فکر کنن فقط بلدن این کم آوردنهای زندگیشونو گردن یک نفر  دیگه ای بندازن......تا بتونن پیش خودشون با خیال راحت فکر باطل کنن .................... این ارباب رجوع بنده هم ازون دسته ادمهاست



پ ن :


 روزی که خبر دار شدم مهربان و آقای اسحاقی صاحب بچه شدن و وبلاگی که من میخوندم  از پدری که برای فرزندش مینوشت همون وبلاگ اقای اسحاقی بوده برای مانی کوچولو اونقدر خوشحال شدم که انگار فرزند برادرم به دنیا اومده

و حالا وقتی شنیدم مهربان خانم پدرش را ازدست داده باز هم به قدری ناراحت بودم که انگار زمان به عقب برگشته و خودم دوباره پدرم را ازدست دادم

خواستم برای مهربان دعای صبر بکنم

مهربان عزیز انشالله خداوند بهت صبر بده

 فرزند وهمسرت را برایت نگهداره

نظرات 2 + ارسال نظر
تانزانیا دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:59 ب.ظ http://tanzania.blogfa.com

میفهمم چی میگی.دور من یه عالم ازین ادما هس

الهام سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com/

بهشون اهمیت نده. این ها کمبود هاشون و با عقده و زبون تلخ جبران می کنند.
راستی اگه ممکه رمزت رو دوباره بده فراموش کردم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد