ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چطوری ازت تشکر کنم
امروز به عرش رفتم
باورم شد که هستی
باورم شد که هستم
خوشحالم خیلی
باورم نمیشه
حتی الان
حتی وقتی رئیس گفت
ببین چی کار کردی که خودش جور شد
کارهات جور شدن
اون موقع بود
که بغضم ترکید
زیر قطرات بارون
اشکهامو پاک میکردم
و مطمئن بودن که فقط دستهای توانگر تو توی این جریان دست داشته
خدایا
ممنون
از شنیدن درد دل عاجزانه من اول صبح
و به انجام رسیدنش
پ ن :بعد از هشت سال بالاخره انتقالی من به اصفهان جور شد .
تموم حسهای خوب عالمو با هم یک جا توی خودم دارم.
خدایا شکرت
خدایا عاشقتم
پ ن 2:مهدی
فقط تو نیستی
نخواستی که باشی
به خود خدا میسپارمت
بعدا نوشت:
دلم برای خیلی چیزها تنگ میشه
خیلی سخته که تموم خاطراتتو بزاری و بری
زندگیتو بزاریو بری خونه ای که حتی یک سال نیست داخلش رفتی را بزاری بری
ی روز فکر میکردم خدایا میشه من برم اصفهان
و الان اون روزه و من دارم فکر میکنم اینده چطوری میشه
یکم استرس دارم یکم نگرانم .
هوا که سرد میشه انگار تن من جون میگیره
من اینجارو با سرماش دوست دارم
با برف و یخبندونش
امسال اصلا از برف خبری نبود به جز همون یک بار پاییز
امروز اما ابرهای تیره بالای سرمون جولان میدادن
از تاکسی که پیاده شدم
به خاطر سرمای توی صورتم خدارو شکر کردم
هوای سرد عالیه
سرمای این هوا با ی دونه چایی داغ کنار بخاری اداره دلچسب تر میشه
وقتی به پنجره زل میزنی و قطرات بارونو نگاه میکنی
دل و دماغ نداشتم
از سر صبح
از همون دیشب که ساعت 12 خوابیدم
و به زور به حرفهای شیرین رادمهرک گوش میدادم
از صبح که ساعت 5.30 بیدار شدم
و اولین تصویر روزم چهره دلنشین رادمهرک بود
دل دماغ نداشتم
مسیر یک ساعته هر روز سخت تر میشه
عادت کردن بهش
بی تفاوت بودن بهش
سخت تر ترش میکنه
وقتی همه عالم پشتت باشن
فقط اونی که قول حمایت داده
جاش خالی باشه
چقدر زندگی کش دار کش دار و کش دار میشه
دل و دماغ
نداشتم
از سر صبح ......