ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
دیروز ی نامه دورادراز نوشتم از حال روز خودم توی این دو هفته ای که نبودم از عملم گفته بودم از چیزهایی که دیدم ازاتفاقایی که افتاد از نی نی گلی که الان دیگه میدونم یک پسمل بامزه است از ناراحتی هام از اینکه چقدر سوراخ سوراخم کردن واسه آزمایشهای گوناگون از آمینو سنتز با اون همه استرس طاقت فرسایی که هنوزم راحتم نکرده از دعاهایی که دیگه ی جورایی بهشون عادت کردم از خدایی که خودم را سپرده ام دستش و امیدوارانه منتظر لطفشم از مهربانی های شوشویی توی این مدت از نبودن مرمرک و دست تنهایی هام از سیسمونی دیدنهای رنگاوارنگ .......از همه اینها نوشته بودن تا عینا بیام و همه چیز را منتقل کنم اما ......
اما فعلا یکم نامیزونم ...یکم کوک نیستم ....با شوشویی سر بجث همیشگی من چی دوست دارم توی چی دوست داری من اینو میگم و تو بایدددددد گوش بدی شرع اینو میگه خدا اونو یکم قاطی پاتی ام واسه همین میخواستم بنویسم که خوبم .....در حال دعا کردن و استراحت و سرکار اومدنم .........باید زودتر می اومدم اما اصلا روحیه نداشتم اینو به بزرگواری خودتون ببخشید ......واسمون دعا کنین که این پسملکی سالم باشه و به سلامتی به دنیا بیاد و این دل من این همه اذیت نشه
۱
با شوشو و مرمری برای سونو رفتیم .....نی نی را هم دیدیم .........ی بچه شیطون و سر به هوا ...همچین پاهاش را توی هوا تکون میداد که نگو ......خیلی خیلی با مزه بود و هم من و هم شوشو از خوشحالی گریمون گرفت......صدای قلبش خیلی کوچولو و ظریف بود و البته زمانی هم که دکتر گذاشت تا صداشو بشنویم خیلی کمبود و اصلا من هیچی نفهمیدم فقط ی صدای عجیب غریب .........ضخامت دور گردنش ۲.۷ میلی متر و وزنش هم ۶۹ گرم بود اونقدر توی اون لحظه نی نی را دوست داشتم که خودم باورم نمیشد اونقدر خوردنی بود که نگو سرش به سمت پائین و پاهاش به سمت بالا (خود خود مامانش قربونش بره )از همین الان معلومه که قراره چه بلایی سر ما بیاره ........
۲
واسه ی عمل کوچولو برای نی نی کوچولو باید برم بیمارستان تا نی نی بتونه توی دل مادرش راحت تر نگهداری بشه .....از عمل خیلی ترسیده بودم کلا من از بیهوشی و اسم عمل میترسم و تا الان هم انجام ندادم ....اون شب هم حسابی گریه کردم (دختره ترسوووووووووووووووووووووووووو)حالا فردا قراره برای عمل س ر ک ل ا ژ آماده بشم ...خدارو شکر ترسم کمتر شده با ریتا صحبت کردم توی سایتهای مختلف رفتم انگار زیاد هم درد نداره اما من یکم نگران اداره و کارهای اداره ام هستم (کارمند وظیفه شناس!)که باید ده روزی مرخصی باشم و نمیدونم چه کسی را جایگزینم کنم ....واسم دعا کنین تا زود زود خوب بشم...نی نی هم سالم بمونه و بتونم بیام اداره