۱


هنوز اسباب کشی نکردیم ....فکرش را هم حتی !

تقریبا کار ام دی اف خونه داره تموم میشه پکیج هم امروز فردا سفارششو میدیم پرده ها هم اماده نصب شدن

گاز ساختمان هم دوروزه وصل شده

و هوا هم بینهایت سرده


۲


رادمهر حسابی مریض شده 

۴ شب سخت را پشت سر گذاشت از تب شدید تا خس خس و خلط سینه

امروز بهتر بود و رفت مهد کودک

صحبتش خیلی بهتر شده تقریبا تموم کلماتی را که دوست داره میتونه بگه منم هیچ اصراری برای زود حرف زدنش ندارم

وقتی دستشویی داره با وجود پوشک اول میگه جیش بعد کارشو میکنه

اما خوابش خیلی بد شده رادمهر در هر شرایط چه ظهر خوابیده باشه چه نه راس ساعت ۸ میخوابید بدون هیچ تلاشی ازسمت من میرفت ی گوشه و دراز میکشید و خوابش میبرد اما این روزها تا ۱۲ شب بیداره و شیطنت میکنه

یک ماهی هم هست که دوست دارم ببرمش کلاس ژیمناستیک اما هنوز وقت نکردم ......نمیدونم از پسش بر میاد یا نه توی مهد با بچه ها که حسابی جوره اونجا هم شاید بچه هارا ببینه و به حرف مربی گوش بده و بتونه پشتک وارو بزنه




۳

 

تمصمیم برای فوق لیسانس رشته  مدیریت اموزشی شد

تحقیق کردم برای حسابداری باید گواهی حسابداری داشته باشم و ۳۰ واحد درسی پاس کرده باشم که نه گواهی دارم و نه درس پاس کردم برای همین مدیرت را انتخاب میکنم که فکر کنم راحتترم هست.....انشالله بتونم این یکی را برم



۴


از صبح دارم به معنی ازدواج و زوج بودنش فکر میکنم

چرا من و مهدی  هیچ زوجیتی با  هم نداریم  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با تموم تلاشمون برای داشتن ارامش توی خونه لااقل برای رادمهر  و با  تموم کوششمون برای داشتن درایت و حوصله اما هنوز که  هنوزه  اندر خم یک کوچه بن بست ماندیم    








نظرات 3 + ارسال نظر
مژگان امینی شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام
خوب ان شا ا..در این رشته موفق باشی.
تب کردن و سرماخوردگی که جزو لوازم زندگی بچه هاست.
یعنی چی که زوجیت ندارید؟ برای خودت فکر درست نکن!به این کلمه ها هم کاری نداشته باش .به خوبی های همسرت فکر کن.مثل این که باید هر چه زودتر درس را شروع کنی و برای خودت دغدغه ی فکری درست نکنی.مواظب خودت باش

سلام
ممنون فکر کنم رشته خوبی باشه ینی امیدوارم
سرماخوردگی جز جداناپذیر زندگی رادمهره
مهدی هم همینو میگه میگه نباید بی کار باشی چون وقتی کاری نداری انجام بدی همش میزنی جاده خاکی فکرهای مسخره میکنی

ریتا دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ق.ظ

وای ساعت 8؟ چه رویایی! حسین 11/5 به زور میخوابه حتی اگر ظهر نخوابیده باشه!

اره اونقدر زود میخوابید الان اونقدر ناراحتم که دیگه اون عادتشو نداره

ریتا دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ق.ظ

شاید به نظرم توقع جفتتون بالاست. الآن که من در اداره حضور دارم لباسهایی که شستم رو تا نکردم و روی میز ناهار خوری رو هم دستمال نکشیدم. شاید شما زیادی به خودتون سخت میگیرید!

نمیدونم ریتا جون من که از موقعی که میرم خونه دارم تمیز کاری میکنم ظرف میشورم غذا میپزم حالا اگه مهمونی داشته باشم که دیگه هیچی کارهام دوسه برابر میشه اما حسن مهمون اینه که رادمهرو نگه میداره و من راحتر به کارهای خونهمیرسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد