مسافرت



دلم ی سفر میخواد ی سفر خوب ی سفر به قول ریتا سه نفره کوچولو 

پست ریتا را که خوندم دوست داشتم منم شمال بودم

 مهدی هم هی میگه بریم سفر اما دلم رضایت نمیده

میترسم چشمم ترسیده از بس رفتیم سفر و ی اتفاقی افتاد همش غرغر ناراحتی پیش اومد همین سفر اخری که رفتیم خوزستان با خانواده اش خوش که نگذشت هیچی از روی بد قولی مهدی تو اداره توبیخم شدم و حسابی اعصابم ریخت بهم

اخه قول داد 5 روزه برگردیم قول داد نخواد برنامه سفرمونو با بقیه هماهنگ کنه و اگه دیدیم جایی برنامه ها میزون نمیشه ما جدا برگردیم اما چی شد تازه روز پنجم که قراره بود برگردیم رفتیم آبادان البته بگم اونجا واقعا خوش گذشت و خوب شد که رفتیم اما خوب اخرش من موندم و توبیخ از جانب رئیس جدید

حالا مهدی میگه بریم تهران با دوستام بریم شمال .....

منم سفر اینطوری دوست ندارم.......دلم میخواد اگه قراره جایی باشیم بعد از اونهمه مشکلات باهم تنها باشیم و خونه کسی هم نریم یک سفر کوچولو مثلا ماه عسلی بریم (ما هنوز ماه عسلم نرفتیم اخه)

بعدشم دوست دارم اول تکلیف خونمونو معلوم کنیم که به صاحبخونه گفتیم سرماه خالی میکنیم یا تکلیف ماشینو که قراره بفروشیم بعد دل درست بریم مسافرت .... اما مهد ی میگه حالا بریم نمیدونم تهران بریم نمیدونم شمال بریم اونجا بریم اینجا بریماز طرفی هم میدونم وقتی میگه یک سفر مثلا 5 روزه من باید برای ده روز مرخصی بگیرم که اینم با رفتن همکارم اصلا جور نمیشه کارهای اداره میمونه و رئیسمم هم نمیتونه از پسش بر بیاد و باز دیرو زود میشه و باز از طرف رئیس جدیدترم توبیخ میشم و کارها بدتر میشه

 

 نمیدونم

 من زیادی سخت میگیرم یا شرایط برای ما همیشه سخت میگذره ؟



 خواب نوشت:

چند شبه دارم خواب ماهی میبینم

شب اول که غواصی میکردم و خرچنگ میگرفتم وماهی های خوشگلو دید میزدم

دیشب هم توی خواب با سهیلا رفته بودیم جایی و آکواریمی بود و سهیلا میخواست ماهی بخره بعد دستشو کرد تو آکواریوم ی ماهی خوشگلی برداشت که رنگش هی عوض میشد

من به فال نیک گرفتم و دلم میخواد باور کنم اون ماهی کوچولو رنگی توی خوابم یک پسر کوچولو سالم باشه که خدا قراره به سهیلا بده انشالله .

برای سهیلا دوستم دعا کنید 







نظرات 4 + ارسال نظر
مژگان یک دنیا عشق سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ب.ظ

خوب یه شمال برید و برگردید.تا سر ماه اگر منظورت اول مهره کلی راه هست
شمال هم دیگه 10 روز نمیخواد.چیز خاصی نداره که همون 5-6روز مرخصی بگیر.دو روزه آدم شمال بسشه.یه دریا و یه جنگل
سخت نگیر برو شمال البته خوب دسته جمعی شمال خیلی خوبه ولی اگر خیلی مدت تنها نرفتین خوب سه نفره ترجیح داره

خودمم دوست دارم برم
شاید همین کارو کردیم زودی بریم و برگردیم
بعدشم مژگانم ما هنوز نه خون پیدا کردیم و نه اسبابی جمع کردیم و نه ماشینی فروختیم ووووو

خرید اینترنتی سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:09 ب.ظ http://javanbazar.com

سلام دوست و همکار عزیزم سایت بسیار خوب و عالی دارید
و اگر ازش پشتیبانی بیشتری کنید خیلی عالیتر میشه.
دوست عزیزم من مایل به تبادل لینک با شما هستم
همکار عزیزم در صورتی که با تبادل لینک موافق هستید حتما به سایت من که سایت خودتون هست تشریف بیاورید
و بگید با چه نامی لینکتون کنم و اگر مایل به تبادل لینک بودید من را با عنوان

خرید اینترنتی

لینک کنید.

هم اکنون سایت من (رتبه در گوگل 3) . خوشحال میشوم به سایت من یک سری بزنید و نظر زیبا تون را بگید

هم اکنون آمار روزانه سایت من بین 2000 تا 3000 هست.

http://javanbazar.com

منتظر نظر زیباتون هستم. یادت نره حتما بیا...

سارا(خلوت انس) چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:37 ب.ظ http://khalvateons67.blogfa.com/

منم دلم سفر نمی خواست اما سفر دلش منو خواست! هفته دیگه باید برم سفر! تهران و شمال

چقدر عالی .....خوش بگذره

ریتا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ق.ظ

اگرچه که من خیلی دوست دارم بیینمت و خیلی دلم برای خودت و رادمهر تنگ شده ولی برید شمال فقط هم 3 تایی... خیلی خوش میگذره... من با بچه دوست ندارم سفر دسته جمعی رو اصلا بیشتر همون 3تایی حال میکنم.... ما که روز و یک شب موندیم کافی بود فکر کنم شما هم نهایتا 3 شب بمونید کافی باشه 2 روز برید کنار دریا یک روز هم برید سمت سه هزار یا سیس سنگان خیلی خوبن و برای رادمهر هم خطرناک نیست... میتونید از اونجا هم بیایید تهران که البته اون دیگه طولانی میشه! راستی چرا ماشینتونو می فروشید؟ خونتونو تحویل دادند؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد