این صفحه را باز میکنم یاد خیلی چیزها می افتم  

کلی انرزی منفی از باز خورد نوشته هام به صورتم میخوره به جز لطف دوستهام و پیغامهاشون چیز مثبت دیگه ای نداره فعلا تا بر طرف نشدن این حسهای بدم اینجا نمینویسم  

 اشتی کردیم  

شیرینی این اشتی بیشتر مال رادمهره که هردوتای مارو با هم میبینه  

زندگیه دیگه  

بالا داره پایینم داره 

حرف زیاده ولی .........

راستی انتقالیم  کنسل شد پستمم به دیگری داده شد  

 

 تا بعد

 

 

 

 

 

  

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این روزهای سرد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

صرفا جهت درد دل

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بارون میباره .....

هوا که سرد میشه انگار تن من جون میگیره 

من اینجارو با سرماش دوست دارم  

با برف و یخبندونش 

امسال اصلا از برف خبری نبود به جز همون یک بار پاییز 

امروز اما ابرهای تیره بالای سرمون جولان میدادن 

از تاکسی که پیاده شدم  

به خاطر سرمای توی صورتم خدارو شکر کردم  

هوای سرد عالیه 

 سرمای این هوا  با ی دونه چایی داغ کنار بخاری اداره دلچسب تر میشه   

وقتی به پنجره زل میزنی و قطرات بارونو نگاه میکنی