ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خوب عارضم به خدمتتون که:
این پسملک چشم دکمه ای بنده برای خودش مردی شده درسته که من نتونستم زود زود عکسهاشو بزارم اما حالا همه را تقریبا یکجا نشونتون میدم
این عکس افتاب گرفتن پسرک با کیک خونگی مامان پزش ...... بچه ام میخواسته برنزه بشه مثلا
ایشونم رادمهرک با پسر عمشون امیر حسین ....این دوتا علاقه عجیبی به هم دارن وهمدیگرو داداش صدا میزنن
اینم پسرک نقاش من..... هم با مداد خوب میکشه و هم با رنگ ......توی خط هاش ارزش خطی را هم میشه دید
و اینم شیکموی مامان که عاشق یخچاله ......اینجا بعد از شسته شدن توی حموم و لخت بودن اومده توی یخچال منم فرصتو غنیمت شمردم و ازش عکس گرفتم بعد که اومده بود بیرون ش وش ول ش کاملا یخ بسته بود
ااینجا هم رادمهر در عروسی پسر دائی مامان که حسابی قرو قنبیل دادو رقصید
اینجا هم رادمهر در سیتی سنتر اصفهان که خوابش برده
پ ن :
داشتم تند تند عکسهای رادمهرک را آپلود میکردم که یهو این رئیس جدید اومد تو
منم حسابی هول کردم نفهمیدم چی نوشتم و چی گذاشتم خیلی عکسها مال تابستونه اینجا که الان اونقدر هوا سرد شده که ما بخاریهارو کار گذاشتیم
راستی بالاخره این رئیس خان را روئت فرمودیم .
همچین ادم بامزه و جالب و در عین حال خفناکی بود کلا تا بیایی قلقشو(؟)پیدا کنی یکم زمان میبره و البته پوستت هم کنده میشه
چشم شما روشن(به جمال رییس..)
ماشالا به جونت پسری بزرگ شدی عزیزم
خدا قوت ترنجی عزیزم (بچه داری،کار، همسر داری، منزل نو آماده سازی و...)
بالاخره دیدمش همچین بامزه می اومد قیافه اش بامشاد را دیدین سیاهش میشه رئیس ما
ماشالا به پسر نازو بامزتون
چه خوابی میکنه تو اون سبد!
همیشه به عروسی
ممنون از پست پر بار پر عکستون ترنج جان
دفعه اول که رفتیم سیتی سنتر خوابش برد از ازون به بعدش وایییییییییی اگه بدونی چه اتیشی میسوزوند
ماشاا.. ماشاا.. من چشمم شور نیست ولی اون بنده ی خدا حق داشته بگه چشم کردم.
عمر ریاست در اداره ی شما چند ساعت است ؟
چند ساعتو نمیدونم اما اصولا این رئیس پ من که 8 ساله رئیسه این رئیس جدید هم از عید اومده و محل کارش اصفهانه نظارت اومده بود اینجا
آخی عزیزم، چه پسر نازی داری، همیشه سلامت باشه.
مرسی سلامت باشی دوستم
خدا حفظش کنه!!!!
ممنون عزیزم
ای جون... دلم براش تنگ شده بود... چه جیگریه! حسینم همیشه در حال نقاشی کردنه... خیلی با مزه میگه: نقاشی!
منم دلم برای حسین تنگ شده اما رادمهر بلد نیست بگه نقاشی حسین خیلی خیلی جلوهه