نفر آخر شدن هم ،چندان بد نیست!



از پنج شنبه صبح با سما آنچنان در پی جستجو و کاوش در این سایت دانشگاه آزاد بودیم که اگر قرار بود اتمی را بشکافیم اینقدر سختی نمیکشیدیم  ....از طرفی سایت باز میشد شماره داوطلبی من اشتباه بود و وقتی شماره ام را پیدا کردم اینترنت سما قطع شده بود (اولش شماره داوطلبی دانشگاه دولتی را داده بودم به سما )

منم کلن بی خیالش شدم  اخه وقتی سما واسه خودش  ی پا حسابداره ،دانشگاه هرمزگان قبول میشه من _شیمیست چطوری مدیریت بیارم ؟اونم دانشگاههایی که زده بودم ؟

خلاصه این گشتن و نرسیدن ادامه داشت تا اینکه من بیهوش یادم اومد خط تلفن خونه وصله و میتونم از خونه کانکت بشم .....خلاصه پیدا کردن سیم تلفن و آوردن لب تاپ و کنترل ریتمی که رادمهرک روی کیبورد گرفته بود و خط دایل آپ ذاقارت ما همه همه خودش پروسه عظیمی داشت و وقتی موفق به باز کردن  سایت دانشگاه ازاد شدم و  اون دکمه مشاهده نتیجه زدم  هم چشم خودم را بسته بودم و هم رادمهرا

و وقتی کارنامه ام بالا اومد ...................................

وای

از خوشحالی اونقدر جیغ  جیغ کردم که این رادمهرک بیچاره به گریه افتاد


خلاصه سرتون درد نیاد

 مدیریت دولتی شاخه گرایشها و تشکیلات /دانشگاه خوراسگان قبول شدم دقیقا انتخاب پنجمم .با اینکه فکر میکردم شاید کلمه مردودی ببینم یا حتی مثلا انتخاب هفتم و هشتم را قبول بشم که دانشگاه سطح پایین تری بودن .

خلاصه خیلی خوشحالم.



+ من همیشه دوست داشتم ببینم اینا که این همه برنامه می سازن برای نفرات اول کنکور خوب ی بار برنامه ای بسازن  برای نفر آخر و حسو حالشو بپرسن

خوب  جونم براتون بگه خدا نذاشت این حسرت به دل من بمونه واگه برنامه ای ساخته نشد ولی خودم توی این رشته نفر آخر قبولی بودم   خخخخخخخ


کلا حس خوبی داشت خوب از آخر اول شدم دیگه


++ من اصلا نمیدونم این گرایشه چی هست

فقط واسه مدرک امتحان دادم

یکی از دوستهام میگفت گرایش خوبیه

کسی چیزی میدونه؟


+++قبول شدن با شرایطی که داشتم واقعا هنر بود روزی که امتحان دادم شبش اصلا نخوابیده بودم

مهدی سنگ کلیه اش اوت کرده بود توی همون سی روز قهرمون و برادر مهدی باهام حرف زده بود که برم دیدنش و من عصبانی پر بغض سر جلسه رفته بودم

اصلا یادمه ۴۵ دقیقه بیشتر سر جلسه نموندم

کلا اون روز.  چندان خیلی حال خوبی نداشتم

اما خدارو شکر میکنم که قبول شدم اونم دانشگاهی که خودم دوست داشتم و رشته ای که مدرکش بی نهایت ارزشمنده برام



++++ دارم برای دکترا برنامه ریزی میکنم میگم مهدی ببین اگه من فوق مدیریت بخونم بعدش بعد سه سال دکترا روانشناسی میزنم وای فکر کن برم دکترا بعد فکر کن میتونم مشاور بشم بد مدیر هم باشم بعد پایه ا م هم شیمیه  وووووو

کلی واسه خودم خیالبافی میکنم

چشمامو که باز میکنم مهدی را با چشمای گرد شده میبینم

با خنده و کمی ذوق میگه :

تو اول برو ثبت نامتو بکن  حالا  تا دکترااااااااااااااااا


همچین ادم سرخوشی ام من !





+++++   .............. ممنون







نظرات 4 + ارسال نظر
مژگان یک دنیا عشق یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ق.ظ

آخی مبارک باشهههههههههههه
خیلی هم خوب
دکترا هم انشالله

ایشالله

الهام یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ق.ظ http://elham7709.blogsky.com/

خیلی برات خوشحال شدم دوستم. موفق باشی همیشه.

ممنون عزیزم

آرزو (همه اطرافیان من) یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ http://ghezavathayam.blogfa.com

خیلی خوشحالم عزیزم
تبریک
دست راستت هم زیر سر ما روی سر ما نمی دونم از این حرفها دیگه
باز تو خوبی من کنکور نداده و قبول نشده فکر دکترا تو سرمه.
تازه از من سرخوش تر همسریه که حتی صندلی های مطب مشاوره من رو هم انتخاب کرده

انشالله روزی خودت باشه ....میدونی شاید قبول شدن دانشگاه ازاد برای خیلیها زیاد سخت نباشه مسلما واسه منم نبوده اما خوب با داشتن بچه انگار دانشگاه تهران قبول شدم دیگه ......
کلن سرخوشی حسابی کیف میده

امینی شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:24 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام ترنج عزیزم
من فکر می کنم لذت قبول شدن از گرفتن مدرک بیشتر است.مبارک است.ان شا ا..سال بعد دانشگاه اصفهان قبول بشوی و مشکلات کمتر بشود.

دقیقا!
وقتی شنیدم قبول شدم اونقدر خوشحال بودم که نگو انگار تموم دنیارا بهم دادن...... انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد